پَرهــــــــون

مرا خود با تو چیزی در میان است

پَرهــــــــون

مرا خود با تو چیزی در میان است

پَرهــــــــون

هفت سال در بلاگفا نوشتم و حالا در بلاگ.
هفت سال نوشتن برایِ خودم عجیب است!
یعنی بلاگفا اگر کمی صبور بود، مهر 94 وبلاگم را می فرستادم مدرسه :)

آغازِ اینجا: 1394/03/17

امشب تمامِ عاشقان را دست به سر کن

دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۹ ق.ظ

آن روز به نرگس گفته بودم که وقتی کسی را دوست داری و نمی‌شود که برایش بگویی، اوضاع افتضاح می‌شود. بعدش هیچ کداممان حرفی نزده بودیم و کمی از شربتِ بهار نارنجمان را سر کشیده بودیم. امروز به آذین می‌گفتم که یک جایی از زندگی می‌بینی کسی را دوست داری و هی تویِ رویا با خودت می‌گویی لحظه‌ای برسد و طرف بیاید چشم تو چشم هات بدوزد و بگوید: هی فلانی! دوستت دارم. بعدش یک نقطه بگذارد و بگذارد که تو حرف بزنی و برایش بگویی که تویِ تمامِ روزهایِ قبل، تو هم دوستش داشته‌ای... دوباره خودم به آذین گفتم که نمی‌شود. این حرف‌ها فقط تویِ خیال است و فیلم هایِ آبکی... بعدش اما به این فکر کردم که کاش همین آدمی که حتی به ذهنش خطور نمی‌کند که من... اصلاً بیخیال. اینجور فکر‌ها آدم را دیوانه می‌کند و بعدش هرچه کمانچهٔ کلهر گوش بدهی باید بزنی زیرِ گریه...  

داشتم به خودم و این سی روزِ شهریور فکر می‌کردم. شهریوری که هجده روز و شبش به بی‌خوابی مطلق گذشت... فقط این را می‌دانم که این وقت‌ها، باید دستِ خدا را گرفت و برایش خواند: «امشب تمامِ عاشقان را دست به سر کن، یک امشبی با من بمان، با من سحر کن...»* بعدش کمی پشت به تابستان، میانِ خنکایِ پاییزی قدم زد و کمانچهٔ کلهر گوش داد و خندید.


* شعر از محمدِ صالح علایِ جان

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۳۰
زهرا منصف

از دستِ دوست هرچه سِتانی شکر بُوَد  (۳)

چه خوب که تابستان رفت و پاییز می آید،قطعا پاییز جای بهتری است برای درد ها و فکرها!
اینجا که میام حالم خوب میشه..شاید باید بلاگفا را سپرد به خاطره ها و رها شد در جایی جدید شاید سال دیگه همین موقع ها که دیگه سرنوشتم روبروم ننشسته و واسم اخم نکرده منم یه جایی مثه اینجا داشته باشم..
کاش اینجوری باشه..
زهرا گفت:
چه خوبِ که اینجا آرومت می کنه. 
باید تمرین کرد که بهونه ها رو ریخت دور و خوب بود. از کجا معلوم فردا تویِ راه باشه؟ امروز رو باس چسبید و پشت کرد به تمومِ دنگ و فنگ ها...
چقدر قشنگ میشه واقعا خدا یه شب رو با ما سحر کنه...
زهرا گفت:
خدا همیشه شب ها رو با ما سحر می کنه. ما گُم می کنیم خدارو...
بعضی وقتها نگفتن بهتر از گفتنه!
زهرا گفت:
اوهوم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی